پارت۶۳

تو ماشینش نشسته بودم که دستشو کشید روی رونم گفت
-امشب دیگه لمست میکنم امشب مال خودمی
-کورش
-هیشش
رسیدیم تو خونه یه خونه خیلی بزرگو خوشگل عالی بود اونجا ولی پا به فرار گذاشتم
-از دست من فرار میکنی جوجه اگه گرفتمت بهت سخت میگذره پس خودت بیا اینجا
-فک کردیی اگه منو گرفتی همراهیت میکنم ولی اگه نگرفتی بیخیالل
-داشتی میگفتی
چیزه نه میدونی
-بیا اینجا ببینم
منو کول کردو برد سمت در ورودی خونه سریع برد سمت اتاقش و منو پرت کرد
(هرکی ادامه این پارت +18 رو میخواد تو کامنتا بگه براش تو پیوی بفرستم )
-شب بخیر قشنگم
-شب بخیر .اووم
تو بغلش جمع شدمو خوابیدم
دیدگاه ها (۳۲)

خدایی کاری ندارما ولی یه مشت منحرف دور هم جمع شدیم

پارت۶۴

پارت۶۲

قسمتای خوب داستان داره میرسه

پارت ٤ هزار و یک شبرسیدیم خونه خیلی بزرگ بودبا اون کیلیدی که...

{مافیای من}{پارت ۲}_داشتم کفشامو میپوشیدم که مامانم گفت ‌&...

رمان افسر پلیس پارت ³زنگ درو زدم جیمین: کیه؟تهیونگ: درو وا ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط